.
اینقدر مرا از رفتنت نترسان
قرار نیست تا ابد باهم بمانیم
روزی هـــــــمه رفتــــنـــــی اند
ماندن به پای کسی معرفت میخواهد نه بهانه
بلند میگویم:رفتی به درک؛لیاقت ماندن نداشتی
.
.
.
به نفس های خــستـــــه این “گــــــــــــــــرگ” نگاه نکن!!!
دنیــــــــا رابرای کسی دریدم……..
که مـــــــرا به “سگی” فروخت!!!
.
.
.
هـِــ ی غریبـــﮧ !
قیــآفت خیلـے آشنـآست
من و تو قبلا جـآیـے همدیگرو ندیدیــ م ؟
آهـ ـآن… یـ ـآدم اومــد
یــﮧ روزآیـے یــﮧ خاطره هـآیـے بـآ هم دآشتیم
یـآدمــﮧ اون موقع دم از عشق میزدے
هــﮧ … انقدر مــآت نگـ ـآم نکن
عشقت حسودیش میشــﮧ !
دســتات ارزونــی خودتــ..
رآستــے قبل رفتنت : دیگــﮧ هیچ حسـ ے بهت ندآرم
دیگــﮧ وقتــے دیدمت دلم نلرزید
خوآستم بدونـی!
.
.
.
تو سکوت میکنی و فریاد زمانم را نمی شنوی !
یک روز …. من سکوت خواهم کرد ؛
و تو آن روز …. برای اولین بار مفهوم “دیر شدن ” را خواهی فهمید …
.
.
.
کاش اون لحظه هایی که یکی ازت میپرسه حالت چطوره؟
و تو میگی خوبم یکی باشه بغلت کنه و بگه میدونم نیستی
.
.
.
خیلی حرف است…
که تو هر روز در گلویت خاری کشنده احساس کنی
برای کسی که بدانی حتی یک بار در
عمرش به خاطر تو بغض هم نکرده است…
.
.
.
شک کرده بـودم کسی بین ماست
حالا یقین دارم من بین دو نفر بودم
چقدر تفاوت وجود داشت بین واقعیت و طرز فکر من
.
.
.
بعضی هارا هم باید در جوب شست
تا لجن ها همه خوشحال شوند
که کثیف تر از خودشان نیز وجود دارد
بسوزه پدره نامردی…
.
.
.
خیانت واژه ی تلخی ست
حقیقتی زهرآگین
فرود دشنه، پی در پی ، بر پیکره ی دوستت دارم ها
هرگز تبرئه ای نیست
آنکه را که چنین به کشتن قلب آهنگین عشق برخاست و دلی را که پژمرد
.
.
بقیه در ادامه مطلب
.